بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

عیدتون مبارک

با امید به اینکه طاعات و عبادات شما بزرگواران

 

مقبول درگاه حضرت حق قرار گرفته باشد

 

 

 

+ نوشته شده در یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


سلام زلزله

سلام زلزله ...

دیروز که آمدی من و لیلا و حمید روزه کله گنجشکی بودیم

فرصت افطار را هم ندادی!!!

عجله ات برای چه بود؟

همه سنگ ها و کلوخ هایی که پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود

پیکرهای کوچک مان را در هم پیچید و

ما رفتیم ولی روح کوچکم دید که خیلی ها آمدند

آنها که هیچ گاه در روستایمان ندیده بودمشان

لدور هم آورند، با کلی کمپوت شیرین و بسته های غذا

میدانی لودر همان ماشینی ست که در شهر ها برای ساخت خانه از آن استفاده می کنند

و در روستاها برای برداشتن آوار از سر مردم

قرار است وام هم بدهند، دستور داده اند خیلی خیلی خیلی سریع

همان وامی که پدر هرگز نتوانست، برای گرفتن نصف آن نیز ضامن پیدا کند

تا خانه بهتری برایمان بسازد و مجبور نشود هی با گل و سنگ سقف را بپوشاند

وای پدر، چقدر سنگین کرده بودی این آوار را ...!

می دانی زلزله

با آمدن تو ، روستای ما را شناختند

می گویند کمک به زلزله زدگان ثواب دارد، درست ...

ولی مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ثواب ندارد؟

چرا برخی آدم ها برای بیدار شدن و لرزیدن قلب شان

به شش ریشتر لرزه احتیاج دارند؟

می دانی زلزله به چه فکر می کنم؟

به روستای بعدی، ثواب بعدی، لودر بعدی و درمانگاه بعدی و

به زنده های لودر و کمپوت ندیده ... به پدرهایی که با تنگدستی،

آوارهای بعدی را تکه، تکه، تکه بر سقف خراب خود می چینند

تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را از زیر آن بردارند

می دانی زلزله! ما که رفتیم ولی خدا کند روزی بنویسند:

" ز مثل زندگی ..."

+ نوشته شده در جمعه 27 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


رویای ما

بلاخره انتظار به پایان رسید

 

شاهکاری جدید از ابی و شادمهر به نام رویای ما

 

این آهنگ رو تقدیم می کنم به همه دوستان و عزیزانی که به این وبلاک میان

 

به امید دنیای بدون جنگ

 

 

ابی و شادمهر پس از گذشت سه سال از اولین همکاریشان که باعث خلق آثار جاودانه ای چون

 

نوازش و بدبین شد پروژه دیگری را با انگیزه عشق به هدفی انسان دوستانه و والا شروع کرده اند.

 

آغاز این پروژه با هصدایی ابی و شادمهر در آهنگیست به نام “رویای ما” با آهنگسازی

 

و تنظیم شادمهر و ترانه ای از یغما گلرویی با موضوعی انسان دوستانه و سرشار از

 

عشق به هم نوع که تمام درآمد حاصله از این آهنگ به موسسه ای خیریه اهدا خواهد شد.

 

 

پیام این آهنگ صلح و آزادی و امید است نه تنها برای سرزمین مادری ابی و شادمهر بلکه برای

 

 تمام انسانهای دنیا،همچنین ابی و شادمهر در حال ساختن موزیک ویدئویی برای این آهنگ هستند

 

تا از این طریق در حد امکاه بتوانند پیامشان را به گوش جهانیان برسانند و در ادامه آن کنسرتهایی

 

را با الهام از این کار و در راستای همین هدف متعالی در شهرهای مختلف دنیا برگزار کنند.

 


ویدئو جدید و فوق العاده زیبا و ديدني ابی به همراهی شادمهر عقیلی به نام رویای ما ... با 3 کیفیت
 

( ترانه سرا : یغما گلرویی ، آهنگ و تنظیم : شادمهر عقیلی ، كارگردان : سيروس كردوني )
 

( بدون تگ تبلیغاتی سایت ، به همراه دانلود آهنگ )
 

دانلود موزیک ویدئو تصویری رویای ما 

HD 1080 HD 720 MP4 360 3GP
Download Download Download Download

دانلود آهنگ صوتی رویای ما

MP3 320 MP3 128 OGG 64 WMA 32
Download Download Download Download

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


آروز

 

 

 

 

  

زندگی باور آرزوهای قشنگ است

 

 

من برایت آرزوهای قشنگ میکنم

 

 

و تو باورشان کن

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


کفشها را بکنیم

زندگی باید کرد

با کمی حس نسیم

با کمی واژه ی خوب

در هوای خنک استغنا

زندگی باید کرد

گاه با یک دل تنگ

گاه باید رویید

در کنار چشمه

در شکاف یک سنگ

به امید فردا ها

که پر از حادثه تقدیرند

گاه باید خندید

با کمی پنجره و نور و صدا

شاد باید بود

گر چه غم سنگین است

کفشها را بکنیم

دوست در یک قدمی است

+ نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


دعایت میکنم امشب

دعایت میکنم امشب... تو هم دعایم کن

 

 
 
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
 
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

 
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
 
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
 
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
 
بخوانی نغمه ای با مهر

 
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
 
خورشید مهری رخ بتاباند
 
دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی
 
بیاید راه چشمت را

 
سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
 
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
 
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا

 
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
 
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد

 
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی
 
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
 
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
 
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
 
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

 
بخوانی خالق خود را

 
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
 
ببوسی سجده گاه خالق خود را
 
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

 
پیدا شوی در او
 
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
 
با او بگویی:

 
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
 
دعایت می کنم، روزی
 
نسیمی خوشه اندیشه ات را
 
گرد و خاک غم بروباند
 
کلام گرم محبوبی
 
تو را عاشق کند بر نور
 
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
 
با موج های آبی دریا به رقص آیی
 
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
 
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی


لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
 
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی
 
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
 
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا

 
برایت آرزو دارم

 
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
 
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
 
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

 
بگیرد آن زبانت
 
دست و پایت گم شود
 
 
رخساره ات گلگون شود
 
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
 
به هنگام سلام گرم محبوبت
 
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
 
ندانی کیستی
 
معشوق عاشق؟
 
عاشق معشوق؟
 
آری، بگویی هیچ کس
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
 
ببندی کوله بارت را
 
تو را در لحظه های روشن با او
 
دعایت می کنم ای مهربان همراه
 
تو هم ای خوب من
 
 
گاهی دعایم کن

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


به من نگاه کن

 

                          از تو عبور میکنم   

                                                     فقط نگاه میکنی

 

 

                         من اشتباه میکنم

                                                      تو هم گناه میکنی

 

 

                         ازم عبور میکنی

                                                    ببین سقوط میکنم

 

 

                        به من نگاه کن

                                               بزن

                                                      فقط سکوت میکنم

 


برای دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبا و شنیدنی

مهدی یراحی با نام به من نگاه کن

به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
+ نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:دانلود آهنگ جدید مهدی یراحی, ساعت توسط masoud |


شب های قدر

 

یا ارحم الراحمین

 

 

امید زیباست...


وقتی بدانی پشت در امید به خداست....


وقتی بدانی اولین و آخرین در رحمت خداست...

 

و آنگاه که حاجت تو شفای بیماری است...

 

پس بیایین همه در این شبهای عزیز (شبهای قدر) 

 

دستامونو رو به آسمون بلند کنیم و واسه سلامتی تمام

 

مریض ها خصوصاً وابستگان آنها دعا کنیم

 

التماس دعا

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


یاد ایام بخیر

 
یادش بخیر سرباز که بودم بچه ها می گفتن
 
 
 
چـــــــون میگذرد غــــــــــمی نیست
 
 
 
 
+ نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


خدایا رهایم کن.

 

 

خدایا رهایم کن.

مرا از میان مشت های بسته ات رهایم کن.

آن نیمه عاصی ام را بر من ببخش.

بگذار پرواز کنم.

اوج بگیرم.

اینجا هوایی نیست.

شوقی نیست.

امید به فردایی نباشد فردایی هم نیست.

صبحی نیست.

طلوعی نیست.

خورشید اگر فراموش شود

از یاد برود

در همین امروز میمانیم.

امروز را تکرار میکنیم.

 

آن نیمه ام از یاد رفته است

نیمه عاصی ام

آنقدر از او رو برگردانیده ام

پیر و فرتوت شده است.

گویند

او یک روسپی پیر است.

حال

من مانده ام و آن نیمه خرد شده ام.

+ نوشته شده در جمعه 12 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


اگر گناه وزن داشت !

 

 

اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم

 

اگر غرور نبود؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمانجستجو نمیکردیم

 

اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم

 

اگر خواب حقیقت داشت؛
همیشه خواب بودیم


هیچ رنجی بدون گنج نبود ...
ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند

 

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....
اگر همه ثروت داشتند

 

اگر مرگ نبود؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا بود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید

 

اگر عشق نبود؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم....


اگر عشق نبود
اگر کینه نبود ؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

 

اگر خداوند؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا

انگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را میپذیرفت

دکتر شریعتی

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


بچگی

 

بچه بودم بادبادکای رنگی

 

دلخوشی هر روز و هر شبم بود

 

خبر نداشتم از دل آدما

 

چه بی بهونه خنده رو لبم بود

 

کاری به جز الک دولک نداشتم

 

بچه بودم به هیچی شک نداشتم

 

بچه بودم غصه وبالم نبود

 

هیچکی حریف شورو حالم نبود

 

بچه که بودم آسمون آبی بود

 

حتی شبای ابری مهتابی بود

 

بچگیا بچگیا تموم شد

 

خاطره های خوش رو دست من مرد

 

تا اومدم چیزی ازش بفهمم

 

جوونی اومد اونو با خودش برد...

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


انتظار

در سیر آمد و رفت جمعه ها من خسته هنوز امیدوارم چشم براهت...

 

 

ترسم از این است که از عمرم مهلت جمعه ی دیگر نباشد

 

 

چه انتظار عجیبی

 

تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی !

 

عجیب تر آن که چه آسان نبودنت شده عادت

 

چه بی خیال نشستیم نه کوششی ، نه تلاشی

 

فقط نشسته و گفتیم :

 

خدا کند که بیایی

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


یادمان باشد :

 

یادمان باشد :

 

وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !

 

 در برابرش مسئولیم …

 

در برابر اشکهایش ، شکستن غرورش ،

 

لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ….

 

و اگر یادمان برود !

 

در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد ،

 

و این بار ما خود فراموش خواهیم شد …

 

+ نوشته شده در سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


زيبايي زندگي

 

زيبايي زندگي اينه كه:

 

 

             بي خبر دعات كنن

 

 

                        نبيني نگاهت كنن

 

 

                                      ندوني و يادت كنن

 

+ نوشته شده در سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


روزگارا:

 

روزگارا:

 

تو اگر سخت به من میگیری،

 

با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،

 

گرچه دلگیرتر از دیروزم،

 

گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،

 

لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست

 

زندگی باید کرد...!

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


شفاعت

 

الهی حکایت دردناکی ست


شوق پرواز و این بالهای سوخته .


شوقی که چون حلقه بر گردنم


افکنده ای و آتشی که بر هستیم


فکندی و ناتوانی این بالها ...


در دوزخ هجران تو هر صبح و شام


می سوزم . هر صبح و شام


سرافکنده به درگاهت می آیم


و شرم سار باز می گردم و


در این تکرارمرا اختیاری نیست .


می رانی و می خوانی


و من در اشتیاق و اجبار تو حیرانم .


امّا سوگند به نامت اگر برانی تا ابد


به درگاهت با همین بالهای سوخته


به شفاعت عشق می نشینم ...

 

 

از طرف دوست خوبم از وبلاگ آیه ی تاریکی

+ نوشته شده در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


دل شکسته

 

هرکـس به طریقی دل ما میشکند

 

بیگانه جدا ، دوست جدا میشکند

 

بیگانه اگر میشکند حرفی نیست

 

من در عجبم دوست چرا میشکند

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


بوی تلخ رفتن تو

بوی تلخ رفتن تو


از تمام شهر،


از تمام کوچه پس کوچه ها و خیابان ها،


از تمام پنجره ها،


دارد راهی خانه می شود....


پنجره ها را ببند..


به باد بگو نوزد..


می خواهم عطر وجودت را در این شهر،


در این کوچه ها و خیابان ها،


در این خانه،


در تنم،


محبوس کنم.....

 

بگذار این شهر،


این کوچه ها و خیابان ها،


این خانه،


این پنجره،

در طپش همیشگی دلتنگی هایم


با من همصدا شوند،


دم رفتنت.........

 

از طرف دوست خوبم از وبلاگ آیه ی تاریکی

+ نوشته شده در دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


خدایا دستم بگیر

 

پنـــــــــاه بی پنــــــــــاهان  

 

 خدایا نگویم دستم بگیر دانم گرفته ای زعنایت رها مکن....

 

 

 

ای پناهنده دلهای بی قرار، امشب خسته از پوچی های دنیا ،

خسته از سنگینی بار گناهان ،درمانده از دست نفس سرکش و

طغیانگر، به سوی تو آمـــــــــــــدم.

 

مهربانترین مهربانان، نفس کشیدن در این هوای آلوده برایم

دشوار گشــــــــــــــته

 

تشنه ام، تشنه آبی زلال از سرچشمه حقیقت

سرگردانم، سرگردان ولی آکنده از عشق تو

به سوی تو آمدم ، پناهم بـــــــــــــده

 

دنیا با تمام رنگ های دروغین ، با تمام پوچی و بی ارزشی اش

، با تمام خدعه ها و مکرهای شیاطین مرا اسیر خود کرده ،

زنجیرهایش بر پاهای نا توانم رمق حرکت را از من گرفته، به

سوی تو آمدم ، نجاتم بــــــــــــــــده

 

مرداب گناه مرا در خود فرو برده دست و پازدنم مرا بیشتر غرق

کرده ، به سوی تو آمدم، دستم را بگیــــــــــــــر.

 

+ نوشته شده در دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |