شفاعت

بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

شفاعت

 

الهی حکایت دردناکی ست


شوق پرواز و این بالهای سوخته .


شوقی که چون حلقه بر گردنم


افکنده ای و آتشی که بر هستیم


فکندی و ناتوانی این بالها ...


در دوزخ هجران تو هر صبح و شام


می سوزم . هر صبح و شام


سرافکنده به درگاهت می آیم


و شرم سار باز می گردم و


در این تکرارمرا اختیاری نیست .


می رانی و می خوانی


و من در اشتیاق و اجبار تو حیرانم .


امّا سوگند به نامت اگر برانی تا ابد


به درگاهت با همین بالهای سوخته


به شفاعت عشق می نشینم ...

 

 

از طرف دوست خوبم از وبلاگ آیه ی تاریکی



نظرات شما عزیزان:

هستی
ساعت12:02---5 مرداد 1391
این قالبتو عوض کن خب دگ
حالا چرا بهمون سر نمیزنی؟
نکنه قهری باهامون؟؟؟؟؟؟
ادم اینقدر بی معرفت اخه!!!!


هستی
ساعت12:01---5 مرداد 1391
این قالبتو عوض کن خب دگ
حالا چرا بهمون سر نمیزنی؟
نکنه قهری باهامون؟؟؟؟؟؟
ادم اینقدر بی معرفت اخه!!!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |