بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

راز دل

 

الهي راز دل با تو چه گويم

 

 

كه تو خود راز دلي

 

 

دانه و لانه و بال و پر پرواز دلی

 

 

+ نوشته شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:الاهی,راز دل,پرواز,بال, ساعت توسط masoud |


گاهی...

 

 

گاهی برو . گاهی بمان . گاهی بخند

 گاهی گریه کن . گاهی حرف بزن . گاهی فریاد بزن

گاهی قدم بزن . گاهی سکوت کن . گاهی رها شو

 

... ...

 

گاهی ببخش . گاهی یاد بگیر . گاهی سفر کن

گاهی اعتماد کن . گاهی بازی کن . گاهی فراموش کن

 گاهی زندگی کن . گاهی باور کن

 

 ... ...

 

 گاهی بزرگ باش . گاهی کوچک باش

 گاهی چتر باش . گاهی باران باش

 گاهی شب باش . گاهی مرد باش

 

... ...

 

گاهی فرشته باش . گاهی سیلی بزن

 گاهی مرگ . گاهی زندگی

 گاهی سوال . گاهی جواب

 

 ... ...

 

 گاهی دریا . گاهی برکه

 گاهی همه چیز. گاهی هیچ چیز

اما همیشه . همیشه انسان باش....!

 

+ نوشته شده در سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:گاهی,گاهی بخند,گاهی ببخش,گاهی مرد باش, ساعت توسط masoud |


دوستانم...

سلام به روی ماه تون

امیدوارم سالم و سلامت باشد

مدتی به این فکرم که اسم وبلاگ رو به همون اسم قبلی

تغییر بدم اما نظر دوستانم برایم خیلی مهمه و

دوست دارم نظر شما رو بدونم

خوشحال میشم به من در این رابطه کمک کنید

بازم هم ممنونم بخاطر لطف و محبت همه دوستانم

اسم قبلی وبلاگ باور من ...

التماس دعا

 

+ نوشته شده در شنبه 27 آبان 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


مرا حوصله ای نیست...

 

 

برای گفتن من شعر هم به گل مانده

 


نمانده عمری و صدها سخن به دل مانده

 


صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا

 


به پیش درد عظیم دلم خجل مانده

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:مرا حوصله ای نیست,شعر, ساعت توسط masoud |


مردم ایران

 

بهترین مردم دنیا


 

شمالم تا جنوبم عشق ، چه خاک و گندمی دارم

صدام یاریم کنه باید بگم چه مردمی دارم



بگم این حق هیچ کس نیست که با ثروت فقیر باشه

کسی که فرش می بافه نباید رو حصیر باشه

اگر چه سختی از انسان یه کوه درد میسازه

ولی از مردم ما درد داره یه مرد میسازه


 

 

شمالم تا جنوبم عشق ، چه خاک و گندمی دارم

صدام یاریم کنه باید بگم چه مردمی دارم




نگاه کن بچه های کار چجور تو آب و آتیشن

تو این روزهای سخت کمک حرج پدر میشن

من و تو مردمی هستیم که گنج از رنج می سازیم

به این تاریخ خورشیدی به این فرهنگ می نازیم

من و تو مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست

که از هفتاد نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست


شمالم تا جنوبم عشق ، چه خاک و گندمی دارم

صدام یاریم کنه باید بگم چه مردمی دارم
 


معین

+ نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:معین,مردم,متن آهنگ مردم,آهنگ مردم از معین,شمالم تا جنوبم عشق, ساعت توسط masoud |


دل مردمی شکست...

باخت فوتسال ایران در مقابل تیم گمنام کلمبیا

برابر شد با

حدف از جام جهانی

و دوباره چهار سال انتظار و حسرت

 

 

 

حرف کلیشه ای که باید به نام ایرانی ها ثبت بشه

"" در عین شایستگی باختیم ! ""

آخه تیمی که شایسته باشه باخت میده ؟

من نمیدونم چرا ما این همه در عین شایستگی میبازیم !!

ولی برزیل اسپانیا

تیم های بزرگ دنیا

این مدلی باخت نمیدند

چرا کشور های دیگه اینقدر از این واژه استفاده نمی کنند !؟

این همه طرفدار

این همه جوون ...

فوتبال ایرانی

گل کوچیک

دو تا آجر

آبادان "تهران "مشهد" اصفهان

...

همه ایران گل کوچیک بازی می کنند اما تیم کشورمون در جا میزنه "

همه دنیا پیش رفت می کنند ما پس رفت !

چقدر حرص خوردم...

 

+ نوشته شده در یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |


آرامش...

آدم برفی هم که باشی


دلت می خواهد کسی در آغوشت بگیرد


دلت می خواهد یک نفر کنارت باشد


تا گرمت کند ، آرامت کند


مهم نیست آب شدن....نیست شدن


مهم آن آرامش است....

.

.

درسکوتی که دلت دست دعا باز نمود ، یاد ما باش که محتاج دعائیم هنوز . . .

 

 

+ نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:آرامش,محتاج دعا, ساعت توسط masoud |


آرامش دلم باش

 

گفت آرامش دلم باش گفتم کم است اما هر چه هست تقديم به تو

گفت آرامش خاطرم باش گفتم سخته اما همه آرامش من مال توست

 

گفت آرامش روياهام باش گفتم آرامش من هم يه روياست

گفت آرامش صفايم باش گفتم صفای دلت زيباست

 

گفت آرامش عشقم باش گفتم من خود يه عاشق شوريده دلم

گفت آرامش وجودم باش گفتم خيلی عميقه اما همه آرامش من مال توست

 

گفت آرامش چشمانم باش گفتم با چشم آرامش خود می بوسم شان

گفت آرامش عمرم باش گفتم عمر کوتاهه اما عمر تو دراز باد

او ميگفت و ميگفت و ميگفت

به خود آمدم ----------- به دور و بر خود نگاه کردم --------- احساس ترس همراه با خلاء

به عمق وجود خود سفر کردم

او نبود --------------- بر خود لرزيد م ------ ترسيدم

هراسان در پی اش رفتم

چه شده؟ ---- آرامش من کو ؟ --- چرا او را گم کرده ام ؟

چرا نيست ؟

خدايا کجا رفته ؟

ناگهان برقی چشمانم را روشن کرد

اينبار با چشمانی پر نور به عمق وجود خود سفر کردم

آه يادم آمد -- ديدی چه کردم ؟ --- آرامش خود را به او هديه کردم

يادم آمد ---------- آرامش خود را دادم به او ------------- تا آرامش بی قراريش شود

تا آرامش دل پر دردش شود

اما حالا ......

من خود ديگر آرامش ندارم -------------- آرامش من کجايی ؟

حال من بيقرار شده ام

چه کسی می آيد به من بيقرار آرامش دهد ؟

چه کسی به اين جاده پر پيچ زندگی ام سر ميزند تا آرامشی به من هديه کند

با دو دستم اين دل بيقرار را نگه می دارم

او نميتواند بماند ------------ اين سينه برای او تنگ شده ---------- تنگ

بغض گلويم را گرفته --------- ناگهان فريآد ميزنم ----- با باد و طوفان همپا ميشوم

فرياد من به گوش آن آرامش بخش رسيد :

خدايا تو باش آرامش اين دل بيقرار

خدايا ------من آرامش خود را هديه کردم !!!--------------- ‌آرامش من رفته نزد دلی بيقرار

اشک بی آرامش من جاری ميشود بر جاده بی انتهای زندگی

با خود زمزمه ميکنم : من بدون آرامش می ميرم

انعکاس هق هق بی آرامش من --------- در کوه بلند زندگی ---------- برگشت به آغوش بی قرارم

اما کسی به من آرامش نداد

خدايا اميدم به توست

خدايا اميدم به آرامش توست

خدايا با ياد تو همه آرامشهايم به دل بيقرارم برميگردد

مرا از ياد مبر

مرا از ياد مبر...

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:آرامش دل,خدا,آرامش, ساعت توسط masoud |


از دل تــا قــلــم

آنقدر به تکرار خطی خطی گناهانم ادامه میدهم که ...
خدا من! ..
هر چه مهربان تر میشوی من گستاخ تر میشوم؛
هر میبخشی بیشتر پُر رویی میکنم ..
هر چه از من میگذری بیشتر حریص میشوم ..
به امید لطف و کرمت! به امید بخشش و خوبی ات ..

آری! به وسعت تمام مهربانی ات خطاکارم!
.
.
.
آن وقت نوبت من که میشود ... ای وای من ...

با دست میشمارم مبادا بیشتر از 3 مرتبه در نمازم تسبیحات اربعه بگویم؛
مبادا بیشتر از چهل روز نذرم را ادا کنم ..
مبادا بیشتر از آنی که باید از من راضی و خشنود باشی ...

جای همه ی آن شکر و سپاس گزاری که تو راهش را نشان دادی و من نکرده ام
نشسته ام پولش را حساب کرده ام .. که چه بشود ..؟
تازه آن را هم میشمارم که فلان تعداد گرسنه را اطعام ...

شرمت باد .. و اکنون میدانم .. میدانم که تو را یاد نکردم جز در سخـــتی
یـاد نکردم جز در مشـکل ... جز در ناخـوشی

و همانگونه که تو گفتی بعد از آن همه بخشش و مهربانی " انسان " دوباره کُفر میورزد ...

این پست تعنه ای باشه اول برای خودم...
 

+ نوشته شده در سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:دل,گناه,خطاکار, ساعت توسط masoud |


عیدتون مبارک

 

فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک

 

هرچه هست و نیست علی است

 

و جز او چیزی نیست....

 

 

روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي

 


گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي


 

گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت


 

گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي

 

 

+ نوشته شده در جمعه 12 آبان 1391برچسب:عيد غديرخم,عید,حضرت علی, ساعت توسط masoud |


نبودن هایم را ببخشید...

 

 

ای همه آشنایان

 

این حوالی نبودن هایم را ببخشید ،

 

رفته بودم خستگی هایم را بخوابم ،

 

نشد، نمی شود هم ...

 

دست های دلم اندکی خسته اند ....

 

+ نوشته شده در جمعه 12 آبان 1391برچسب:نبودن هایم را ببخشید,, ساعت توسط masoud |