خیال
شاید خیال بود
یا رویایی نا تمام
مثل هیاهویی دور ...
مثل مه بودی
خواستم نزدیک تر شوم
هر دو گم شدیم...
فرصت نشد ببینمت
بخوانمت
به نام..یا چیزی شبیه "جانم"
مهلت امان نداد...
نشد دلم...
نشد که ببویمت...
فرصت نشد...
نشد ببوسمت...
نظرات شما عزیزان:
روبهروی من فقط تو بودهای
از همان نگاه اولین
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد
از همان زمان که کوه استوار
آب شد
از همان زمان که جستجوی عاشقانه مرا
نگاه تو جواب شد . . .
از همان نگاه اولین
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد
از همان زمان که کوه استوار
آب شد
از همان زمان که جستجوی عاشقانه مرا
نگاه تو جواب شد . . .
گاهی باید از خانه گریخت
به کوچه
خیابان
پارک
و در خود فرو رفت
گاهی باید از خود گریخت
به جادههای مهآلود
خانههای موهوم
خیال او
که تو را از خود کردهاست
که تو را بی خود کردهاست
گاهی باید از او گریخت
به کجا...!!!
از اون مطالبی بود که چند بار خوندنش ارزش داشت
پاسخ: ممنونم که همیشه میای خیلی لطف داری
شعر هایت خیلی زیباست ممنونم