قاصدک
قاصدک ! هان، چه خبر آوردي ؟
از کجا وز که خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي ، اما ،اما
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي
انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديار و دياري
باري، برو آنجا که بود چشمي و گوشي با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک !!!
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
که دروغي تو ، دروغ
که فريبي تو. ، فريب
قاصدک هان ، ولي ... آخر ... اي واي
راستي آيا رفتي با باد ؟
با توام ، آي! کجا رفتي ؟ آي
راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمي ، جايي ؟
در اجاقي، طمع شعله نمي بندم، خردک شرري هست هنوز ؟
قاصدک !!!
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند
(مهدي اخوان ثالث)
نظرات شما عزیزان: