نمی دونم کجای زندگیمی
نمی دونم کجای زندگیمی...که عشقتو هنوز از یاد نبردم
از وقتی دلبسته ی چشمات شدم...قلبمو به نگاه تو سپردم
نمی دونم چرا تموم نمی شی...وقتی که دنیا واسه من تمومه
وقتی هنوز گمم تو حسِ خوبت...وقتی هنوز خیالت رو به رومه
از یک طرف می گم که ما...باید از یادِ هم بریم
از یک طرف می گم چرا...ما باید از هم بگذریم
از یک طرف می گم که من...محکم تر از شکستنم
از یک طرف تو فکرِ تو...هر لحظه پرسه می زنم
نمی دونم چرا نمی تونم من...دروغ بگم که دیگه بی خیالم
حالم بَده وقتی نمی سازی و...حس می کنم بدتره بی تو حالم
نمی دونم دلیل این حس چیه...با فکر تو پُرم از بی قراری
دلم می خواد قبول کنم که تو هم...فرقی بَرام با بقیه نداری
نمی دونم قسمت ما چی بوده...که بندازم اونم گردنِ تقدیر
سهم من از تو یه امیدِ واهی...سهم تو از من یه غرورِ درگیر
نمی دونم کدوم نگاه به چشمات...منو مریضِ دردِ خواهشت کرد
بغضِ تو شد همدمِ لحظه هام و...زمزمه ی این که کجایی برگرد
نظرات شما عزیزان:
به تو اعتماد دارم ،چرا که هيچ گاه ،هيچ گاه تنهايم نگذاشتي...حتي در روزهايي که با دلم لج مي کردم و صدايت نمي زدم.
...به من اعتماد کن،من که خودم را به تو سپرده ام ؛و مي دانم آنقدر واقعيت داري که کابوسهايم را نيز عاقبت به خير مي کني.
به من اعتماد کن ،قول مي دهم که امروز ، از ديروز عاشق تر باشم و
فردا...
فردايم را تو بساز......