هرگز به دستش ساعت نمی بست...

بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

هرگز به دستش ساعت نمی بست...

 

 

هرگز به دستش ساعت نمی بست

روزی از او پرسیدم

پس چگونه است

که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟


گفت:

ساعت را از خورشید می پرسم

پرسیدم

روزهای بارانی چطور؟


گفت:

روزهای بارانی

همه‌ی ساعت ها ساعت عشق است!


راست می گفت

یادم آمد که روزهای بارانی

او همیشه خیس بود...

 

(از طرف وبلاگ آیه ی تاریکی)



نظرات شما عزیزان:

هستی
ساعت9:19---31 ارديبهشت 1391
اخه تو دختری که قالب دخترونه گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یاس
ساعت1:18---28 ارديبهشت 1391
کاش وقتی آسمان بارانی است ،
چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها می شویم ،
لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .
ممنونم از این که به یادم بودی
شاد باشی همیشه


m.k
ساعت23:03---25 ارديبهشت 1391
برایت رویاهایی آرزو می‏کنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود...

برایت آرزو می‏کنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی
آنچه را که باید فراموش کنی...

برایت شوق آرزو می‏کنم. آرامش آرزو می‏کنم.

برایت آرزو می‏کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی...

برایت آرزو می‏کنم دوام بیاوری
در، بی ‏تفاوتی و ناپاکی روزگار...

بخصوص برایت آرزو می‏کنم که خودت باشی...




نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, ساعت توسط masoud |