میلاد
برای روز میلاد تن من ، نمی خوام پیرهن شادی بپوشی
به رسم عادت دیرینه حتی ، برایم جام سرمستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو ، به فکر هدیه ای ارزنده هستی
منو با خود ببر تا اوج خواستن ، بگو با من که با من زنده هستی
که من بی تو نه آغازم نه پایان ، تویی آغاز فصل بودن من
نذار پایان این احساس شیرین ، بشه بی تو غم فرسودن من
نمی خوام از گل های سرخ و آبی ، برایم تاج خوشبختی بیاری
به ارزشهای ایثار محبت ، به پایم اشک خوشحالی بباری
بزار از داغی دستای تنهات ، بگیره هرم گرما بر سر من
بزار با تو بسوزه جسم خسته ام ، ببینی آتش و خاکستر من
تو ای تنها نیاز زنده بودن ، بکش دست نوازش بر سر من
به تن کن پیرهنی رنگ محبت ، اگر خواستی بیایی دیدن من
نظرات شما عزیزان:
از ایــــــنکه منـــــو در حد ایــــــوب به حـــــساب مــــیاری
ازت مـــــــمنونم
امـــــا میـــــــشه بـــی خـــیال شــــی (؟؟!!)
بازم بهم سر بزن خوشحال میشم...