بغض احساس من

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن

پروردگارا

پروردگارا

خود را تقدیم تو میدارم با من کن واز من ساز آنچه خود اراده کنی

از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم

مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنهاشاهدی باشد برای کسانیکه

با قدرت تو ،عشق تو وراه تو یاریشان خواهم داد

باشد که همیشه بر اراده ی تو گردن نهم.

                                                             آمین

+ نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


يادمون باشه که...

اکثر انسان‌ها فراموشکار هستند. بعضي وقت‌ها اين فراموشي ناشي

از بيماري خاصي مثل آلزايمر و يا ضربه مغزي و... است که به دانش

پزشکي مربوط مي‌شود، اما بعضي از فراموشي‌ها،

(که مورد نظر ما نيز مي‌باشد) از جنس فراموشي‌هايي است که بعضا

به صلاح نيست که انسان به ياد بياورد و به نوعي ترجيح مي‌دهد که

فراموش کند، حال هر چند بر آنها تاکيد شده باشد.

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com

ضرر و زيان ناشي از بعضي «فراموشي‌‌ها» در طول زندگي بقدري

مي‌تواند عميق و تاثبرگذار باشد که جبران آن اگر غيرممکن نباشد،

حتما بسيار سخت خواهد بود. در همين راستا، در ادامه يک ليست با

عنوان «يادمون باشه که...» را برايتان طرح مي‌کنيم که در واقع آن

چيزهايي است که انسان نبايد در زندگي آنها را به هيچ‌وجه فراموش

کند و مطمئنا دانستن و يادآوري آنها نيز مي‌تواند راهگشا و پاسخگوي

بسياري از سوالات ذهني هر انساني باشد. اين ليست عبارت است از:

 

-يادمون باشه که؛ خدا هميشه هست.

-يادمون باشه که؛ کسي که زير سايه ديگري راه ميره، خودش

سايه‌اي نداره.

-يادمون باشه که؛ هر روز بايد تمرين کرد دل کندن از زندگي را.

-يادمون باشه که؛ زخم نيست آنچه که درد دارد، عفونته.

-يادمون باشه که؛ در حرکت هميشه افق‌هاي تازه هست.

.

.

بیقه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
+ نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


گاهی...

 

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

 

گاهی تمام حادثه از دست می رود

 

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند

 

در راه هوشیاری خود مست می رود

 

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

 

وقتی که قلب خون شده بشکست، می رود

 

اول اگرچه با سخن از عشق آمده است

 

آخر، خلاف آنچه که گفته است می رود

 

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای

 

وقتی میان طایفه ای پست میرود

 

هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ

 

بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود...

 

 

دکتر علی شریعتی

+ نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


دل نوشته

پنجره, فکر, هوا, عشق, زمین مال من است!


اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟


من نمیدانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست،


صبر کن سهراب!


قایقت جا دارد؟...


من هم ازهمهمه ی داغ زمین بیزارم

+ نوشته شده در شنبه 4 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


سخن بزرگان درباره عشق

اگر به شما عشق ورزیده  میشود عشق  بورزید و شایسته عشق  باشید  (بنجامین)

 

وقتی چیزی جزعشق برایتان نمانده تازه در میابید به چیزی نیازمند نیستید (خوزه) 

 

کسی  میتواند جوان بماند که مدام عشق  بورزد و از عشقش لذت ببرد (کازانو)

 

به همه عشق بورز.به تعداد کمی اعتماد کن وبه هیچ کس بدی نکن (شکسپیر)

 

عشق آتشی می افروزد که  بیزاری  نمی تواند آن را خاموش  کند (دلایر)

 

عاشق بودن یعنی خوشبختی خود را با دیگری توام  کردن  (لوبریست)

 

آنان  که عشق خود را آشکار نمیکنند معشوق  نخواهند  بود  ( دانته)

 

زندگی بزرگترین دارایی  ماست  و عشق سند و گواه  آن (ارسطو)

 

بهای عشق چیزی  جزعشق نیست پس باید به آن رسید(دولاریو)

 

عشق تنها مرضی است  که بیمار از آن لذت  میبرد (افلاطون)

 

عشق  ورزیدن را  فقط  با عشق می توان آموخت  (مردوخ)

 

با عشق زمان  فراموش  میشود و با زمان عشق (سقراط)

 

زندگی  با عشق هرگز ملال آور نخواهد  بود ( انیشتن)

+ نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


لبخند تو

وقتی از کنار آب می نویسم


تمام سرنوشت رود شبیه جریان خند ه ای است

 
که لب های نیمه جان تو را می دید


وقتی آب های سراشیب تند روزگار،


صفحه ی گذشت را ورق می زنند


من با عرض ارادت به چشم های بیکران تو عظمت خنده هاشان را می فهمم


روزی که از آب گذشتم خس خس چشم هات آتشم زد تا اینکه ستاره ای دنباله دار قلبم را فهمید

و از آنروز به بعد حس می کنم نیستم

و حس می کنم هستی!


چیزی نیست این قاب عکس من است که تو را به روزهای خسته ی بودنم می کشاند.


بخند که آب میرود و تبسم ساده ات جریان را به راه می اندازد

+ نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


حقایقی جالب از زندگی....

At least 5 people in this world love you so much they would die for you
حداقل پنج نفر در این دنیا هستند که به حدی تو را دوست دارند، که حاضرند برایت بمیرند

At least 15 people in this world love you, in some way
حداقل پانزده نفر در این دنیا هستند که تو را به یک نحوی دوست دارند

The only reason anyone would ever hate you, is because they want to be just like you
تنها دلیلی که باعث میشود یک نفر از تو متنفر باشد، اینست که می‌خواهد دقیقاً مثل تو باشد

A smile from you, can bring happiness to anyone, even if they don't like you
یک لبخند از طرف تو میتواند موجب شادی کسی شود
حتی کسانی که ممکن است تو را نشناسند


Every night, SOMEONE thinks about you before he/ she goes to sleep
هر شب، یک نفر قبل از اینکه به خواب برود به تو فکر می‌کند

You are special and unique, in your own way
تو در نوع خود استثنایی و بی‌نظیر هستی

Someone that you don't know even exists, loves you

یک نفر تو را دوست دارد، که حتی از وجودش بی‌اطلاع هستی

When you make the biggest mistake ever, something good comes from it
وقتی بزرگترین اشتباهات زندگیت را انجام می‌دهی ممکن است منجر به اتفاق خوبی شود

When you think the world has turned it's back on you, take a look
you most likely turned your back on the world

وقتی خیال می‌کنی که دنیا به تو پشت کرده، کمی فکر کن،
شاید این تو هستی که پشت به دنیا کرده‌ای


Always tell someone how you feel about them
you will feel much better when they know

همیشه احساست را نسبت به دیگران برای آنها بیان کن،
وقتی آنها از احساست نسبت به خود آگاه می‌شوند احساس بهتری خواهی داشت


If you have great friends, take the time to let them know that they are great
وقتی دوستان فوق‌العاده‌ای داشتی به آنها فرصت بده تا متوجه شوند که فوق‌العاده هستند

+ نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


دلم میگیره

 

 

   گاه دلم از همه چیز میگیرد حتی اسمان ابی بالای سرم

حتی صدای چه چه پرنده ها وصدایی که همیشه عاشقش بودم

چرایش را نمیدانم اما تصور میکنم

که بهار نیز اینگونه است

در اوج سرسبزی اش

گاه می گرید و گاه زار می زند

در پاییز اینچنین است در اوج آرامش

گاه طوفانی میشود...

پس قلب من هم می توان اینگونه باشد...

چون مانند دریا و آسمان پاک و آرام و آبی است...

پس قبول کن که هر گاه دلم هوایت را داشت آرام برایت گریه کنم...

+ نوشته شده در سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


عشق بازی

عشقبازی به همین آسانی است...

 

 که دلی را بخری

بفروشی مهری

شادمانی را حراج کنی

رنج ها را تخفیف دهی

مهربانی را ارزانی عالم بکنی

وبپیچی همه را لای حریر احساس

گره عشق به آنها بزنی

مشتری هایت را با خود ببری تا لبخند

 

عشقبازی به همین آسانی است...

 

چرا وقتی می تونیم به همین آسونی عاشق بشیم عشق رو از کسی دریغ می کنیم

چرا عشق واقعه ای رو به هوس های کودکانه می فروشیم مگه نباید گذشته رو 

 فراموش کرد و از نو شروع کرد چرا وقتی کسی عاشق میشمه عشقش

رو به همین آسونی قبول نمی کنند چرا خطای یه عاشق رو به

خوبی هاش ترجیح میدن پس بخشندگی کجاست

ای خدا چرا عاشق شدم...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


کم هزینه ترین لذت ها

 

 
 چهل تا از کم هزینه ترین لذت‌های دنیا
 

 

1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.


2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.


3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.


4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.


5 - گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.

.

.

.

.

.
بیقه در ادامه مطلب


ادامه مطلب
+ نوشته شده در دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


ستاره

دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه
دوباره این دل دیوونه واست دلتنگه

وقت از تو خوندنه ستاره ء ترانه هام
اسم تو برای من قشنگترین آهنگه

بی تو یک پرنده اسیر بی پروازم
با تو اما میرسم به قله آوازم

اگه تا آخر این ترانه با من باشی
واسه تو سقفی از آهنگ و صدا میسازم

با یک چشمک دوباره منو زنده کن ستاره
نذار از نفس بیفتم تویی تنها راه چاره

آی ستاره آی ستاره بی تو شب نوری نداره
این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره

تویی که عشقمو از نگاه من میخونی
تویی که تو تپش ترانه هام مهمونی
تویی که هم نفس همیشه آوازی
تویی که آخر قصه ء منو میدونی

اگه کوچه صدام یک کوچه باریکه
اگه خونم بی چراغه چشم تو تاریکه

میدونم آخر قصه میرسی به داد من

لحظه یکی شدن تو آینه ها نزدیکه

                                                                                                                                 

                                                                                                                                    شادمهر عقیلی

+ نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |


داستان بیمارستان روانى

 به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور

می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روان‌پزشک گفت:

ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک

سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.

من گفتم:

آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.

روان‌پزشک گفت:

نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد.

شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟

+ نوشته شده در شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, ساعت توسط masoud |