پرستوی من ...
(به یاد خواهر عزیزم مژده)
افسوس که شش سال بیشتر نداشتمت ؛ اما حالا 9 ساله که نیستی و هنوز بیادتم !
چه زود می گذرد امسال شد 10 سال
اما امروز 4 مهر 91 روز میلاد توست و هنوز به یادتم
تولدت مبارک عزیزم
زندگی همینه کسایی رو که دوست داری ازت میگیرن
هنوز چهره ت جلوی چشمامه ، لبخندت ! که چقدر به صورتت می آومد ...
میدونم باورم می کنی اگه بگم همیشه بیادتم...
باورم می کنی اگه بگم گاهی برات گریه می کنم، مثل الان...
دوستت دارم... بهت غبطه می خورم ، وقتی سنگ مزارت بنام نوگل پر پر شده ...
پرستوی مهربونم تو اهل زمین نبودی ...
تو اصلا اهل اینجا نبودی ...
اينجا كنار سايه ها هر لحظه يادت ميكنم
من از تبار شهر غم هرشب دعايت ميكنم
هر شب به لب ميخوانمت ,هر شب ز دل ميجويمت
در مهر و ماه آسمان
هر شب به چشم ميارمت